طنین الله اکبر بسیجیان پایگاه مقاومت بسیج حضرت صاحب الزمان (عج) خیابان 20 متری حضرت صاحب الزمان (عج) اسلامشهردر شب سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران
به گزارش معاونت فرهنگیی و اجتماعی پایگاه مقاومت بسیج حضرت صاحب الزمان ،بانگ الله اکبر همزمان با سراسر کشور و از ساعت 21 در آسمان شهر اسلامشهر طنین انداز شد.
کار من نیست که بنشینم املات کنم
شان تو نیست که در دفترم انشات کنم
عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم
سالی یک بار من عاشق نشوم می میرم
سالی یک بار اجازه بده لیلات کنم
همه جا رفتم و دیدم که تو هستی همه جا
تو کجا نیستی ای ماه که پیدات کنم؟
پدر خاکی و ما بچه ی خاکی توایم
حق بده پس همه را خاک کف پات کنم
از تو ای پیر طریقت که سر راه منی
آن قدر معجزه دیدم که مسیحات کنم
از خدا خواسته ام هر چه که دارم بدهم
جای آن چشم بگیرم که تماشات کنم
تو همانی که خدا گفت: تو رب الارضی
سجده بر اشهد ان لایی الّات کنم
مثل ما ماه پیمبر به خودت ماه بگو
اشهد انّ علیّاً ولی الله بگو
آینه هستم و آماده ی ایوان شدنم
آتشی هستم و لبریز گلستان شدنم
چند وقتی است به ایوان نجف سر نزدم
بی سبب نیست به جان تو پریشان شدنم
سفره ی نان جویی پهن کن ای شاه عرب!
بیشتر از همه آماده ی مهمان شدنم
آن که از کفر در آورد مرا مِهر تو بود
همه اش زیر سر توست مسلمان شدنم
از چه امروز نیفتم به قدومت، وقتی...
ختم شد سجده ی دیروز به انسان شدنم
روی خورشید تو خورشید پرستم کرده
با تجلّی تو در معرض سلمان شدنم
ده ذی الحجه ی من هجده ذالحجه ی توست
هشت روز است که آماده قربان شدنم
جان به هر حال قرار است که قربان بشود
پس چه خوب است که قربانی جانان بشود
شان تو بود اگر این همه بالا رفتی
حق تو بود که بالاتر از این جا رفتی
شانه ی سبز نبی باطنش عرش الله است
تو از این حیث روی عرش معلّا رفتی
انبیا نیز نرفتند چنین معراجی
انبیا نیز نرفتند تو اما رفتی
به یقین دست خدا دست پیمبر هم هست
پس تو با دست خودت این همه بالا رفتی
باید این راه به دست دگری حفظ شود
علت این بود که تا خیمه ی زهرا رفتی
تو ولی هستی و منجی ولایت، زهراست
تو هدایت گری و روح هدایت زهراست
آی مردم به خدا نیست کسی برتر از این
ازلی طینتِ اول تر و آخرتر از این
تا به حالا که ندیدند و بعد از این هم...
اسد الله ترین حضرت حیدرتر از این
هیچ کس نیست گه عقد اخوت خواندن
بهر پیغمبر اسلام برادرتر از این
رفت از شانه ی معراج نبی بالاتر
به خدا هیچ کجا نیست کسی سرتر از این
آن دو تا "ذات" در این مرحله یک "ذات" شدند
این پیمبرتر از آن، آن پیمبرتر از این
دستِ گرم پدر فاطمه در دست علی ست
بعد از این بارِ نبوت همه در دست علی ست یا ایهالعزیز خدا ، یا ابالحسن وقتی غلام حلقه به گوش حسن شدم بهتر بود صدات زنم با ابالحسن اول کلام یاد گرفته زمادرم مولای توست حضرت آقا ابالحسن محشر که گفته اند به ما از هراس آن راحت توان گذشت ولی با ابالحسن اعجاز گونه منحصری مثل لم یلد همچون خدای یکه و تنها ابالحسن از نوع بهترین عبادات نام توست ذکر قنوت زینب کبری ابالحسن این افتخار بس که مرا مقتدا تویی ای مقتدای ام حضرت زهرا ابالحسن تنها نخوانده اند شما را ابوتراب خورشید و آسمانی و دریا ابالحسن در خلقت تو هرچه تأمل نموده ام راهی نبود غیر معما ابالحسن
علی اکبر لطفیان
***
یا مظهرالعجائب دنیا ابالحسن
میزان محشری و صراط قیامتی
حرف و حدیث آخر عقبا ابالحسن
یاسر مسافر
شعر میلاد حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) و روز مادر
این کیست، این که محو تماشای خود شده
پیش از ظهور، مادرِ بابای خود شده
در بی زمانِ مانده به میلاد، سر بلند
از امتحانِ روشن فردای خود شده
با سیزده مناره خدا را صدا زده
قد قامت بلند مصلّای خود شده
منظومه های شمسی او بی نهایتند
گرم شکوه دیدن ژرفای خود شده
عقل فرشته ها که به جایی نمی رسد
خود پاسخِ شگفت معمّای خود شده
حالا علی برای علی جلوه کرده است
آئینه ی تلألؤ همتای خود شده
اصلاً خدا هر آن چه که می خواست، او شده
این کیست این که حضرت زهرای خود شده؟!
اشراق آسمانیِ رازِ تبارک است
صبح نزول سوره کوثر مبارک است!
دل می بری غزل غزل از این ترانه ها
شیواترین عزیزترین مادرانه ها
تسبیح را به دست بگیر و ببین که باز
معراج می روند همین دانه دانه ها
با آیه های سوره قدر آمدی که ما
ایمان بیاوریم به آن بی نشانه ها
هر صبح با سلام پیمبر طلوع توست
تنها بهانه ی پدرت از بهانه ها
آتش گرفت اگر تن تب دارمان چه غم
نورِ «دعای نورِ» تو سر زد به خانه ها
یا نور! فوق نور، علی، نور ، نورِ نور
خورشید می شویم از این جاودانه ها
ای کاش زیر سایه سادات جا کنیم
نانی خوریم و حق نمک را ادا کنیم
سرو آمدی که پایِ علی همسری کنی
اصلاً رسیده ای که علی پروری کنی
با خطبه ات حماسه ای از واژه ها شکفت
شاید زمان آن شده پیغمبری کنی
تو از خودت برای خدا خرج می کنی
تا پاسداری از شرف سنگری کنی ...
که ریشه ولایت از آن آب می خورد
تا سایه ای بگیرد و حق گستری کنی
نهج البلاغه خوان مدینه، طنین تو
پیچیده تا که شرح علی محوری کنی
شیرازه عفاف و حیا و وقار و صبر
تنها به دست توست که مرد آوری کنی
ما شیعه زاده ایم به این دل خوشیم که
بیمار می شویم کمی مادری کنی
بانو به قول خواجه هواخواهِ خدمتیم
جا ماندگان قافله های شهادتیم
یادش بخیر یاد شهیدان یکی یکی
شوریده های حضرت باران یکی یکی
خرّم شده است شهر به شهر دیارمان
از خون گرم و قامت ایشان یکی یکی
جبهه گرفته بوی تو را که گرفته ای ...
سرهای سرخ بر سر دامان یکی یکی
کم کم پیامشان که فراگیر می شود
گل می کنند غزّه و لبنان یکی یکی
بحرین و مصر و تونس و صنعا ز خواب جست
از انقلاب پیر جماران یکی یکی
اکنون رسیده است زمانش که بشکنند
طاغوت های سنگی انسان یکی یکی
با بیرق ولیّ زمان می زنیم پا ...
بر قله های دانش دوران یکی یکی
بر لب فرشته نام تو آورد گریه کرد
سجّاده درد پای تو حس کرد گریه کرد
جان می دهیم و از درتان پر نمی زنیم
موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم
وقتی که حرف، حرفِ ولایتمداری است
ما دم ز غیر تا دم آخر نمی زنیم
وقتی که امر نایبتان فرض جان ماست
سنگ کسی به سینه ی باور نمی زنیم
ما را فقط به پای ولایت نوشته اند
ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم
با ذوالفقارِ نامِ علی پا گرفته ایم
ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم
حسن لطفی
فرصت کم
کار تنش زیاد ولی وقت من کم است
یک شب برای شست و شوی این بدن کم است
بانوی من نحیف نبود، این چنین نبود
وقتی نگاه می کنمش ظاهراً کم است
در زیر پارچه ورمش گم نمی شود
آن قدر واضح است که یک پیرهن کم است
باید چگونه جمع کنم این بساط را
فرصت کم است و آب کم است و کفن کم است
مسمار را خودم زده بودم به تخته ها
باید بمیرم آه، پشیمان شدن کم است
گیرم حسین دق نکند این چنین ولی
گریه بدون داد برای حسن کم است
آئینه آمدی و ترک خورده می روی
یعنی برای بردن تو چهار زن کم است
پیراهن حسین که کارش تمام شد
پس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است
بالت، پرت، تنت، هم? پیکرت خدا
این زخم ها زیاد ولی وقت من کم است
علی اکبر لطیفیان
ماجرای عیادت سیاسی مهاجمان جنایتکار جریان عیادت و ملاقات ابوبکر و عمر بعد از آ، حمله بی رحمانه و پس از شدت یافتن بیمار فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از مسلمات تاریخی بوده و هیچ تردیدی در آن نیست.(1) پی نوشت ها:
ولی این واقعه سوالاتی را برای هر شخص عاقل و منصف بر می انگیزد:
اول: اینکه چرا این دو نفر زودتر برای ملاقات و عیادت نیامده و درست زمانی را انتخاب کردند که بیماری آن حضرت (سلام الله علیها) هر ساعت بیشتر شده و همه می دانستند که فاطمه (سلام الله علیها) بر اثر این کسالت و مجروحیت ایام و یا ساعاتی بیش زنده نخواهند ماند؟!
دوم: اینکه چرا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با اصرار زیاد این عیادت را نپذیرفته و از ملاقات با ابوبکر و عمر سرباز زد، ولی علی (علیه السلام) بالاخره پذیرفت که برای آنان رخصت بگیرد؟!
سوم: بعد از آن که به آن ها اجازه ورود داده شد، چرا فاطمه (سلام الله علیها) جواب سلام آن ها را نداده و روی از آن ها برگرداند؟! مگر جواب سلام از واجبات مسلم و یکی از آداب اکید اسلام نیست؟! مگر نه این است که جواب سلام هر شخص مسلمان واجب و ترک آن گناه است؟ آیا فاطمه (سلام الله علیها) آن دو را مسلمان نمی دانست؟!(2)
چهارم: مگر نه این است که سیره پدر بزرگوارش بر عفو و گذشت و بخشش گنه کاران بود، چرا فاطمه(سلام الله علیها) با آن همه اصراری که آن دو نفر مبنی بر عفو و گذشت نمودند، آن ها نبخشید؟!
گرچه عفو و بخشش و گذشت از گنه کاران، سنتی نیکوست و سرلوحه رفتار انبیا و ائمه و صلحا در طول تاریخ بوده است، ولی به تعبیری که از امیر مومنان (علیه السلام) نقل کرده اند، گذشت و عفو از کسی سزاست که از عمل زشت خود شرمگین و از کرده ناروای خود پشیمان باشد.
شخص نادم سعی بر آن دارد گناهی را که مرتکب شده تدارک نماید و در مقابل ظلمی که نموده، به نحوی آن اشتباه را جبران کند. راستی اکر ابوبکر و عمر از کرده خود پشیمان شده بودند، چرا باز با با کمال بی حیایی بر مسند خلافت رسول خدا (صلوات الله علیه و آله وسلم) که حق مسلم (علی علیه السلام) بود تکیه زده و حق آن مظلوم را از او گرفتند؟!
راستی اگر آن دو پشیمان شده بودند، چرا از بازگرداندن فدک که مسلما متعلق به فاطمه (سلام الله علیها) بود، سرباز زده و امتناع نمودند؟!
با توجه به آن چه ذکر شد و با توجه به مقام و عظمت و عصمتی که فاطمه(سلام الله علیها) دارد، جواب این پرسش ها یکی پس دیگری معلوم می شود:
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) می دانست که این عیادت ظاهری نشات گرفته از افکار پلیدی است که آن دو نفر در سر پرورانیده و با این عیادت می خواهند سرپوشی بر اعمال زشت و ناروایشان بگذارند و با یک عیادت مختصر می خواهند لکه ننگ حمله به خانه وحی و رسالت را از بین ببرند.لذا در آخرین لحظات و ساعات زندگی فاطمه (سلام الله علیها) ترسیدند که وقت را از دست داده و رفتار آن ها نقطه عطفی برای بیداری انسان های هوشیار و با وجدان باشد.
لکن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با مخالفت صریح و امیر مومنان(علیه السلام) با اجازه دادن به آن ها این نقشه خائنانه را نقش بر آن کردند.حضرت فاطمه (سلام الله علیها) صریحا موضع خود را در قبال اعمال و رفتار آن ها نشان داده و انزجار خویش را اعلام نموده، به ابوبکر فرمودند: ((والله لَاَدعُوَنَّ فی کُلِّ صلاه اصلّیها ، به خدا سوگند من در هر نمازی تو را نفرین می کنم.))(3) و همگان دیدند که ابوبکر چگونه گریه کنان از خانه حضرت خارج شد!!
بنابرآن چه اهل تسنن به آن اقرار دارند غضبناک بودن حضرت زهرا(سلام الله علیها) از غاصبان خلافت به دلیل مورد اذیت و آزار قرار گرفتن ایشان از جانب آن ها و پیروانشان است و بنابر احادیث صحیح که بین علمای شیعه و سنی مورد تایید است، اذیت و آزار حضرت زهرا (سلام الله علیها) اذیت و آزار رسول خدا (صل الله علیه و آله وسلم) است.بدون شک هر کس که اطلاع اندکی از آیات قرآن داشته باشد، درخواهد یافت که:
اولا: اذیت و آزار حضرت زهرا (سلام الله علیها) که همان اذیت و آزار پیامبر(صل الله علیه و آله وسلم) است، باعث غضب الهی و دور شدن از رحمت خداوند در دنیا و آخرت می گردد: ?إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا?قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را مىآزارند ، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان مىکند ، و براى آنان عذابى خوارکننده آماده کرده است .(4)
?.. وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ?و براى آنانکه همواره پیامبر خدا را آزار مىدهند ، عذابى دردناک است .(5)
ثانیا: هر کس که مورد غضب الهی واقع شود گمراه است، چرا که: ?.. َمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى? ?و کسى که خشم من بر او فرود آید ، یقیناً هلاک شده است .(6)
ثالثا: هر کس که مورد غضب الهی واقع شود را نمی توان دوست و یاور گرفت، چرا که خداوند می فرماید: ? یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ..? اى مؤمنان ! با قومى را که خدا بر آنان خشم گرفته دوست (ولی و سرپرست ) خود نگیرید.(7)
بنابر این طبق نصّ آیات و احادیث متواتر و نیز با توجه به شواهدی که از کتاب های اهل تسنّن ذکر شد، برائت و بیزاری از چنین کسانی که مورد غضب الهی اند و در عذاب ابدی قرار دارند، لازم و واجب است.
اهل تسنن کسی را که از فاطمه (سلام الله علیها) بدگویی کند کافر می دانند، حال عقل سلیم و وجدان آگاه در مورد کسانی که حضرت صدیقه طاهره را مورد آزار و اذیّت قرار دادند و از اهانت و بی حرمتی به ایشان کوتاهی نکردند، چه حکمی می کند؟! در پایان یاد آور می شویم نارضایتی های حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) از شیخین بیشتر از این موارد است که هر کدام خود نیازی به چندین کتاب مفصل دارد.
یک پرسش مهم:یک حقیقت تاریخی و مستدل و غیر قابل انکار اینکه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به خلافت ابوبکر رضایت ندادند و همواره این نارضایتی خود را در میان خاص و عام ابراز می داشتند و هرگز به عنوان امام و خلیفه پیامبر با او بیعت ننمودند.گواه این مطلب در منابع اهل تسنن آمده است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) خطاب به ابوبکر و عمر فرمودند: (( اِنّی اشهدالله و ملائکته اَنّکما اسخطتمانی و ما ارضیتُمانی لئن لقیت النّبی لاَشکونّکما، خدا و ملائکه او را شاهد و گواه می گیرم که شما دو نفر مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید.اگر پیامبر خدا را ملاقات کنم حتما از شما شکایت خواهم کرد.))(8)
و نیز در عبارتی خطاب به ابوبکر فرمودند: ((والله لَاَدعُوَنَّ فی کُلِّ صلاه اصلّیها ، به خدا سوگند من در هر نمازی تو را نفرین می کنم.))
همچنین نقل شده که تا حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) زنده بودند حضرت علی(علیه السلام) با ابوبکر بیعت نکردند.(9)
اکنون این سوال پیش می آید: آیا حضرت زهرا (سلام الله علیها) بدون امام از دنیا رفتند و امامی برای خود نشناختند؟با توجه به این مطلب که در احادیث شیعه و سنی به طور متواتر آمده است که: (( من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیه، هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.))(10)
آیا اهل تسنن راضی می شوند که بگویند: حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به مرگ جاهلی یعنی – نعوذ بالله – با کفر، از دنیا رفته و جایگاه او جهنم است، در حالی که علمای بزرگ آن ها روایات معتبر و متعددی در کتاب هایشان آورده اند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) سیده و سرور بانوان بهشت است.(11)
بنابراین آن حضرت با شناخت و معرفت کامل نسبت به امام زمان خویش از این عالم رخت بر بسته و از طرفی هم ابوبکر را به عنوان امام و خلیفه قبول نداشتند.پس لازم است که این بانوی پاک به امامت شخص دیگری رضایت داده باشد و همان طور که مشخص شد رضایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) رضایت خداوند متعال است. در نتیجه خداوند به خلافت کسی راضی است که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) هم به خلافت او راضی باشد و آن شخص کسی نیست جز مولای متقیان و امیر مومنان حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام).
1- الامامه و السیاسه-علل الشرایع-الامام علی بن ابی طالب (علیه السلام)-بحارالانوار.
2-الامامه و السیاسه
3- الامامه و السیاسه
4-سوره احزاب آیه 57
5-سوره توبه آیه 61
6- سوره طه آیه 81
7- سوره ممتحنه آیه13
8- الامامه و السیاسه- کفایه الطالب
9-صحیح بخاری- صحیح مسلم-تاریخ طبری-شرح نهج البلاغه
10- شرح المقاصد- صحیح مسلم- مسند احمد بن حنیل-مستدرک الحاکم
عزاداری زنان قبیله بنی اسد در سالروز تدفین شهدای کربلا
زنان قبیله بنی اسد در سالروز تدفین شهدای کربلا و روز سوم شهادت امام حسین(ع) با سوگواری بر مرقد مطهر سید الشهدا(ع)، اقدام قوم بنی اسد در سال 61 هجری را به نمایش گذاشتند.
به گزارش برنا، مراسم یاد بود واقعه دفن شهدای عاشورا، بعد از نماز ظهر و عصر روز سیزدهم محرم الحرام، در کربلا برگزار شد و مردم کربلا و عمدتا قبیله بنی اسد، با ترسیم فضای دفن شهدای کربلا، یاد و خاطره این روز تاریخی را زنده نگه داشتند.
در این مراسم که زنان و مردان عزادار امام حسین(ع) حضور داشتند، نمادهایی از اجساد مطهر شهدای کربلا، به نمایش درآمد و برخی از عزاداران نیز با داشتن بیل و زنبیل های مربوطه، دفن پیکرهای شهدا را تداعی کردند.
این عده که از خیابان جمهوری به باب قبله حرم اباعبدالله الحسین(ع) رسیدند، وارد حرم مطهر شده و با سوگواری بر مرقد مطهر سیدالشهدا(ع)، اقدام قوم بنی اسد در سال 61 هجری را به نمایش گذاشتند.
سیزدهم محرم الحرام 61هجری قمری، عده ای از قبیله بنی اسد، برای خاک سپاری شهدای کربلا به این سرزمین آمدند.
حضرت امام زین العابدین(ع) با این که درکوفه نزد ابن زیاد به ظاهر زندانی بود، از زندان بی آنکه زندانیان متوجه شوند، بیرون رفت و درکار دفن پدر خود و دیگر شهیدان به قبیله بنی اسد که به این منظور در قتلگاه کربلا گرد آمده بودند کمک کرد و پس از آن به زندان کوفه بازگشت.
هنگامی که امام زین العابدین(ع) به کربلا آمد، بنی اسد در کنار جسدهای مقدس شهیدان، گرد آمده بودند اما سرگردان، نمی دانستند چه کنند زیرا آنان را نمی شناختند.
حضرت آنان را آگاه کرد که برای راهنمایی و همکاری ایشان آمده است. سپس از نام های شهیدان گفت و یاران هاشمی را جداگانه به آنان شناساند.
آن گاه به سوی جسد مطهر پدر خود شتافت و او را در آغوش گرفت و با صدای بلند گریه کرد. پس به جایی آمد که اکنون قبر امام حسین(ع) در آنجاست.
همین که اندکی خاک را کنار زد، قبری کنده شده پیدا شد. حضرت سجاد(ع) جنازه را از زمین برداشت و بدون مشارکت بنی اسد، جسد را در حالی به خاک سپرد که می فرمود: به نام خدا و در راه خدا و بر آیین پیامبر خدا(ص)، خدا و پیامبرش راست گفتند؛ هرچه خدا بخواهد، هیچ جنبش و هیچ نیرویی جز به کمک خدای بزرگ نیست.
بعد از دفن پدر سلام الله علیه، بر روی قبر نوشت: هذا قبر الحسین بن علی ابن ابی طالب، الذی قتلوه عطشانا غریبا.
یعنی این قبر حسین(ع) فرزند علی ابن ابی طالب(ع) است که تشنه کام و غریب او را کشتند.
آن گاه عمویش عباس(ع) را نیز به همین ترتیب دفن کرد و پس از آن، شهیدان دیگر را با همکاری بنی اسد در دو جا به خاک سپردند.
بنا بر روایات، دو قبرستان دسته جمعی یکی برای شهدای هاشمی و دیگری برای یاران اباعبدالله الحسین(ع) ایجاد کردند. تنها جسد «حربن یزید ریاحی» که به دلیل حضور مادرش در کربلا، هنگامی که دید جسدهای مقدس را می خواهند زیر سم اسبان لگدمال کنند، از صحنه قتال خارج و در جایی که اکنون آرامگاهش می باشد، دفن شد. جسد حبیب بن مظاهر نیز در ابتدای درب ورودی کنونی حرم مطهر مدفون است.
بعد از دفن اجساد شهدا، زنان بنی اسد و عشیره های دیگر منطقه کربلا آمدند و به سوگواری بر سر قبر حضرت امام حسین(ع) و دیگر شهیدان نشستند و به گریه وزاری پرداختند.
سلام بر شافع روز نشعتین سلام بر علی اصغر حسین
با لطف لایزال الهی و نظر مهر ام الائمه صلوات الله علیهم امسال نیز توانستیم با کوشش و تلاش خستگی ناپذیر و مضاعف دوستان و همراهان همیشگی هیات محبان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ماتم عزای زینبی (سلام الله علیها) را بار دیگر بنا نهاده و هم ناله با صاحب الزمان و صاحب عزای اصلی ثارالله (علیه السلام) به سوگ شیب الخضیب بنشینیم.
مراسمات به مدت 12 شب از شنبه 05/09/90 ساعت 20:30 تا 22:45 هرشب
مکان : اسلامشهر. شهرک گلها منزل حاج آقا ثقفی
سخنران:
حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا محمد جهانی
با مداحی ذاکر اهل بیت عصمت و طهارت:
اکبر پورآقا
تو دلمه مادر ، راز نهفته همش می ترسم سرت از نیزه بیافته حتی اگه من بمیرم ،گهواتو پس می گیرم وای ، جواب خدارو چی می دن سر شیرخوارمو بریدن امون امون ای دل ناله می زنم تا ، روضه خونت شم نشد تو آفتاب پسرم سایه بونت شم می دونی از چی می سوزم ، تشنه لبی تو هنوزم وای، روی چادر مادر تو می ریزه خون از حنجر تو امون امون ای دل سر عموتو کاش دیگه نبینم آخه خجالت زده ی ام بنینم رفت براتو آب بیاره شد بدنش پاره پاره وای سر تو به نی پشت سره سر عموی آب آوره امون امون ای دل ************************* شعر زمینه محرم توسط حاج محمود کریمی نوحه شب حضرت علی اصغر (سلام الله علیه)
مسیحا زاده
تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی
مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی
یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم
قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی
بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود
چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی
در میان شوره زار قم بهشتی ساختی
مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا و شدی
جا نماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست
در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی
وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث
مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی
پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی
با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی
ناز چشمان تو و ذکر خداهای پدر
کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی
خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند
بر حسین خانواده زینب کبری شدی
خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا
بهترین تمکین قلبت صوت قرآن رضا
از همان اول دلت گشته گرفتار رضا
بین صحن چشمهایت نقش رخسار رضا
جنس بی قیمت که جایش در حریم یار نیست
عشق تو باشد متاع ناب بازار رضا
یوسف بازار ما چون پرده بردارد ز رخ
عاشقی چون تو فقط باشد خریدار رضا
در تمام عرضه های بندگی پاک تو
همچنان آیینه ایی پیداست رفتار رضا
تا میان خطبه ها تفسیر قرآن می کنی
کاملا باشد کلامت عین گرفتار رضا
آمدی تا پرچم معشوق بر شانه کشی
در حریم عاشقی باشی علمدار رضا
هرکه عمری خاک بوسی حریمت را کند
تا قیامت می شود محرم به اسرار رضا
ای کریمه چاره ایی کن لحظه ی جان دادنم
دیده ام روشن شود هنگام دیدار رضا
روز محشر چون گنه گردد گریبان گیر من
آبرو داری بود کار تو و کار رضا
دلخوشم خاک حریم تو نشسته بر سرم
خاکساری تو می گردد شفیع محشرم
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
آه چون از دل برآید کار آتش می کند
بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل
حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند
هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده
هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند
با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد
کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند
نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم
ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند
لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا
خون زینب در رگان تو تلاطم می کند
کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش
جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند
با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود
بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند
قاسم نعمتی
عناوین یادداشتهای وبلاگ